آسمونی

مسیری روشن به سوی خدا
خانه|تماس |ورود
برترین کارها در ماه پر برکت رمضان چیست؟
ارسال شده در 31 فروردین 1400 توسط فاطمه زهرا در آثار انتظار, برترین اعمال در ماه رمضان

اگر سؤال فوق را در برابر مخاطبان قرار دهیم، با جوابهای گوناگونی مواجه می شویم.

یکی می گوید: برترین اعمال نماز است و دیگری می گوید: برترین اعمال خدمت به خلق است.

یکی می گوید: برترین اعمال جهاد است. یکی، امر به معروف و نهی از منکر را برترین فرائض می شمارد.

یکی پاسخ می دهد: انفاق و پرداخت زکات برترین اعمال است.

یکی در جواب می گوید: برترین اعمال اطاعت از والدین یا نیکی به بستگان و خانواده است.

برخی، برترین اعمال را زیارت خانه خدا می دانند.

گروهی زیارت سید الشهداء را برترین یا از برترین عبادات می شمرند.

جمعی تفکر و اندیشه دربارۀ انسان و جهان را از افضل اعمال می دانند.

هر کدام از این پاسخها در جایگاه خود درست است؛ ولی یافتن پاسخ جامع و دقیق و مطمئن برای این پرسش به دلایل فراوان آسان نیست و برای همه نمی توان به یک پاسخ واحد و یکسان بسنده کرد؛ زیرا:

اولاً: برترین اعمال برای اشخاص گوناگون متفاوت است. برترین عمل برای یک نوجوان و برترین عمل برای یک مادر، و بهترین کار برای یک روحانی و مبلّغ و برترین عمل برای یک مدیر و مسئول اجرایی در سطح کشور یا استان و شهرستان، بسیار متفاوت است و هر کس با توجه به ویژگیهای خویش باید این پرسش را جستجو کند.

ثانیاً: برترین اعمال در شرایط و اوضاع و احوال متفاوت، فرق می کند؛ برای کسی که خانه اش به اشغال دشمن درآمده و نیروهای بیگانه در آنجا لانه کرده اند (مثلاً بحرین و افغانستان و بسیاری کشورهای اسلامی) برترین اعمال، اشتغال به ذکر و دعا و انجام عبادات و نمازهای نافله و روزه های مستحب و اکتفا به نماز و روزه های واجب نیست. برترین عبادات برای او بیرون راندن دشمن از خانه و زندگی و دفاع از جان و مال و نوامیس امّت اسلامی است.

ثالثاً: برخی کارها پیش نیاز کارهای دیگر است و بدون انجام آن نمی توان به فعالیتهای بعدی پرداخت و گامهای اساسی تر و بلندتر برداشت. برای کسی که مراحل قبل را نگذرانده، برترین اعمال برداشتن گام های نخستین و آماده شدن برای قیام نهایی است. شاید مفهوم حدیث شریف نبوی(ص) که فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفرَجِ»همین باشد که انتظار توأم با اقدام برای بستر سازی و خود سازی و نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) و بیداری اسلامی افضل اعمال است.

رابعاً: کارها با توجه با انگیزه ها و اهداف و جهت گیریها ارزیابی می شود، اگر در ورای ظاهر یک عمل هدفی مقدس و مقصدی الهی و معنوی منظور نظر باشد، یک کار عبادت یا عبادت برتر شناخته می شود، ولی همان کار بدون انگیزه الهی و قصد قربت، گاهی مصداق لهو و لعب و یا نمونه ای از جرم و جنایت به حساب می آید. به قول معروف یکی جاه می کند که آبرسانی کند، دیگری چاه می کند که رهگذری را درون چاه بیافکند.

با توجه به تفاوت اشخاص و احوال و انگیزه ها و ارتباط و وابستگی برخی فعالیتها به پیش نیازها هرگز نمی توان «برترین اعمال» را یک عمل خاص معرفی کرد.

البته فعالیتهایی وجود دارد که همه، در همه احوال و شرایط بدان نیاز دارند و هرکس در هر جایگاه و هر شغل و تلاش فردی و اجتماعی باید آن را رعایت کند. خود سازی و گسترش فرهنگ توحید و عدالت و امامت از این نمونه هاست.

رسول گرامی(ص) فرموده است:

«إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَی اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَکثَرُکُمْ ذِکراً لَهُ وَ أَکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَتْقَاکُمْ لَهُ»

به راستی محبوب ترین شما نزد خداوند کسی است که بیش تر به یاد خداست و گرامی ترین شما عند خداوند عزّوجل کسی است که با تقواتر باشد.

بدون تردید، یاد خدا و محبّت الهی همیشه و همه جا کاربرد دارد و در هر گونه فعالیت ارزشی جهت بخش تلاشها و موتور حرکت زندگی است و تقوای الهی در تمام اوضاع و احوال و برای همه سنین و مشاغل کارساز و ترمزی در برابر سقوط و انحراف است و یکی از دستاوردهای بزرگ روزه محسوب می شود.

امیر المؤمنین علی(ع) در زمینۀ برترین اعمال فرموده است:

«أَحبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّه تعَالَی فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ؛محبوب ترین اعمال در پیشگاه خدا در کل زمین، دعاست.»

دعا و نیایش و خواستن از خداوند، از عباداتی است که فرا زمانی و فرامکانی است و در همه احوال و شرائط انسان بدان نیاز دارد و همیشه امکان پذیر است و به مشاغل خاص و سنین و جنسنیت ارتباط ندارد.

در مورد دیگر از پیامبر اعظم(ص) نقل شده که فرمود:

«أَفضَلُ الْأَعمَالِ الْحبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ؛برترین اعمال مهر ورزی برای خدا و خشم و کینه در راه خداست.»

این گونه عبادات هم زمان و مکان ندارد و بخش خصوصی و دولتی نمی شناسد و شرایط گوناگون را در می گیرد و راه آن هر گز بسته نمی شود.

امّا همه عبادات و تلاشهای معنوی و الهی این گونه نیست، گاهی برخی عبادات از برخی دیگر باز می دارد. برخی کارهای جایز مزاحم فرائض می شود برخی مستحبات مزاحم فرائض می گردد و یا برخی مستحبات با برخی دیگر ناسازگار است.

مثلاً درست است که زیارت خانه خدا یا زیارت حضرت سید الشهداء(ع) از افضل اعمال است، ولی آیا مدیران و مسئولان بخشهای مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حق دارند، وظایف اجتماعی و فردی و خانوادگی و تعهّدات اجتماعی و قانونی و اخلاقی خویش را رها کنند و به زیارت و عبادت و تلاوت قرآن و خواندن نمازهای مستحب بپردازند.

بدون تردید ترک معاصی و گناهان بر انجام اعمال واجب و مستحبی مقدم است.

اعمال رمضان
نظر دهید »
آثار انتظار
ارسال شده در 15 خرداد 1399 توسط فاطمه زهرا در فلسفه مهدویت, آثار انتظار

در خصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را می‌توان بررسی کرد: اوّل آثار عملی‌ که بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم، چه کار باید بکنیم. این همان بحث انتظار بود که در بخش پیشین گذشت. دستة دوم آثاری است که به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است که به این لحاظ می‌تواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی که شرحش در بخش قبل گذشت، این آثار را در جان آدمی به ارمغان می‌آورد که این‌جا به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاش‌های اجتماعی.

1 ـ 1. رجای معقول (خوش‌بینی به آینده بشر):

 دربارة آیندة بشر نظرات مختلف است. برخی می‌گویند شر و فساد و بدبختی، لازمة لاینفک حیات بشری است و لذا زندگی بی‌ارزش است و عاقلانه‌ترین کارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است.برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرت‌‌آور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی، به مرحله‌ای رسیده که بیش از یک گام با گوری که با دست خود کنده فاصله ندارد؛ در حالی که در منظر ما، ریشة فسادها و تباهی‌ها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دورة جوانی و ناپختگی را طی می‌کند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می‌رود. نه شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن، فاجعة خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلکه جریان مبارزة حقّ و باطل ادامه می‌یابد و جلو می‌رود تا آن‌جا که در نهایت منجر به حکومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست که زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد (مطهری، 1371: ص 59 و 60، و نیز 1372 الف: ص 58).

انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبة ظاهریِ ظالمان را در جهان می‌بیند، گاه با خود می‌اندیشد که آیا می‌توانیم در مقابل این موج عظیم کاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما می‌گوید که همه کارهای شما به سرانجام می‌رسد: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیا (21): 105).

1 ـ 2. خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاش‌های خود): وعدة منجی جهان در عین حال به ما می‌گوید که به تلاش‌های خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید که کلّ عالم را به تنهایی اصلاح کنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط کافی نیست؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تکاملی‌اش از مهدی بی‌نیاز نخواهد بود.

2. توجّه به کیفیت به جای توجّه به کمیت: در تلاش‌های اجتماعی آن‌چه مهم است، تقویت فرهنگی و معنوی جبهة حق است که این اقدام کیفی است، نه کمّی؛ یعنی آن‌چه مقدّمة ظهور است این نیست که به لحاظ شناسنامه‌ای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد؛ بلکه آن‌چه اولویت بیش‌تری دارد، این است که انسان‌ها تشنة حقیقت و عدالت شوند؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید کم باشد؛ امّا چنان‌که گفتیم، به لحاظ کیفیت در زمرة برترین انسان‌هایند که هر یک می‌تواند انقلابی در جان‌ها ایجاد کند. به تعبیر یکی از بزرگان، یاران مهدی† اشخاصی از سنخ امام خمینی€ یا بالاتر از او خواهند بود. در واقع این‌که خوبان هم باید به نهایت کار خود برسند، تاکید مهمّی است بر این‌که بیش از کمّیت به کیفیت باید اندیشید.

3. خروج از پارادایم‌های رایج در تفکر غربی: دورة جدید، دورة سیطرة فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است که تحت این سیطره واقع نمی‌شود. ما امروزه بسیاری از سخنان، گرایش‌ها، رفتارها و … را به گونه‌ای تنظیم می‌کنیم که در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد. از باب نمونه می‌توان به همین مسألة جهانی‌شدن اشاره کرد؛ در حالی‌که معتقد به ظهور مهدی، با معادلاتی رفتار می‌کند که در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمی‌گنجد؛ بدین سبب، تمام معادلات آن‌ها را به راحتی به هم می‌ریزد که باز در این زمینه, نگاهی به سیرة زندگانی امام خمینی€ می‌تواند عبرت آموز باشد

 

 

انتظار
نظر دهید »
فلسفة مهدویت و ضرورت انتظار
ارسال شده در 15 خرداد 1399 توسط فاطمه زهرا در گام دوم, فلسفه مهدویت

در فلسفة اسلامی، قاعده‌ای به نام قاعدة تلازم حد و برهان وجود دارد. به اقتضای این قاعده، هرگونه برهانی که بر مساله‌ای اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعکس. (ابراهیمی دینانی، 1372: ج 3، ص 240 ـ 249). این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یک راه این است عللی که ضرورت مهدویت را ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفة بعثت انبیا است که فلسفة خلقت نیز هست (مطهری، 1372 الف، ص 69 ـ 73). فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفة بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن کریم، توحید و عدالت اجتماعی معرّفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است (همان: ص 74 ـ 85)، و مهم‌ترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پرکردن زمین از عدل و قسط است؛ امّا چنان‌که گفته شد، اگر قرار است عدالت کامل در آخرت محقّق شود، دیگر چه اصراری هست که در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت برمی‌گردد که در چند بند توضیح می‌دهیم:‌

1. جایگاه انسان در نظام آفرینش:

از منظر قرآن کریم، انسان به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا مسیر حرکت به سوی خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفة اللّهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آن‌گونه که ملائکه پنداشتند، فقط موجودی نیست که در زمین فساد و خونریزی کند؛ بلکه سکّه وجودش، روی دیگری دارد که همان فلسفة آفرینش او است و در واقع آن‌چه در انسان اصالت دارد، همان ارزش‌های متعالی وجود او است (همان، ص 52 ـ‌ 54).

2. اصل فطرت:

 با توجّه به مطلب پیشین، انسان موجود خنثا نیست که صرفاً تحت تاثیر عوامل خارجی واقع شود؛ بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیری حقیقی به سمت کمال دارد که این جهتگیری، همان فلسفة اصلیِ وجود او است و امری است که می‌توان روی آن سرمایه‌گذاری کرد (مطهری، 1375). این سرمایة اوّلیه به قدری اهمیت دارد که وجود هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلیِ این سرمایة حق است و در عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطل‌ها در اثر افراط و تفریط در حق پدید می‌آیند و هویت مستقلی ندارند (مطهری، 1372 ب، ص 35 ـ 37). به بیان دیگر، انسان یک ظرف خالی محض نیست که از بیرون و تحت تاثیر عوامل خارجی پر شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینش‌ها وگرایش‌ها در نهاد او نهفته است و بدین سبب انسان باید «پرورش» داده شود، نه این‌که مانند یک مادّة صنعتی، «ساخته» شود (مطهری، 1371: ص 35).

3. رابطه فرد و جامعه: در اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه اسلام نه اصالت فردی محض است که جامعه را فقط اعتباری و قراردادی بداند، نه اصالت جمعی صرف است که هیچ‌گونه اصالت و هویتی برای فرد قائل نباشد؛ بلکه باید گفت:

افراد انسان که هر کدام با سرمایه‌ای فطری و سرمایه‌ای اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی می‌شوند، روحاً در یک‌دیگر ادغام می‌شوند و هویت روحی جدید که از آن به روح جمعی تعبیر می‌شود، می‌یابند. این ترکیب یک نوع ترکیب طبیعی مخصوص به خود است که برای آن شبیه و نظیری نمی‌توان یافت. این ترکیب از آن جهت که اجزا در یک‌دیگر تاثیر و تأثّر عینی دارند و موجب تغییر عینی یک‌دیگر می‌گردند و اجزا هویت جدیدی می‌یابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ امّا از آن جهت که «کل» و مرکّب به عنوان یک «واحد واقعی» وجود ندارد، با سایر مرکّبات طبیعی فرق دارد؛ یعنی در سایر مرکّبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی است؛ ‌زیرا اجزا در یک‌دیگر تاثیر و تاثّر واقعی دارند و هویت افراد هویتی دیگر می‌گردد و مرکّب هم یک «واحد» واقعی است؛ یعنی صرفا هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده است؛ امّا در ترکیب جامعه و فرد، ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تاثیر و تأثّر و فعل و انفعال واقعی رخ می‌دهد و اجزای مرکّب که همان افراد اجتماعند، هویت و صورت جدید می‌یابند؛ امّا به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمی‌شود و «انسان اکمل» به عنوان یک واحد واقعی که کثرت‌ها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد

(مطهری، 1374، ص 27 ـ 26)؛*

بنابراین، تحقّق سعادت فرد بماهو فرد، ‌لزوماً به معنای تحقّق سعادت جامعه بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو اصالت دارند و زمانی می‌توان واقعاً سعادت انسانی را محقّق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، ‌سعادت جامعه نیز محقّق شود.*

4. رابطة دنیا و آخرت: آخرت باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملاً مستقل نیست که بعد از پایان زمانی دنیا،‌تازه آغاز شود؛ بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات می‌توان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزای آخرتی، نه جزای قراردادی است و نه حتی رابطة علّی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه جزای آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی است که در دنیا انجام می‌داده‌ایم (مطهری، 1373 الف، ص 201، و نیز 1373 ب، ص 30 ـ 32)؛ پس می‌توان گفت: سعادت آخرتی، تجلّی باطنی و واقعیِ سعادت دنیایی است؛ بدین لحاظ که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگی‌اش سخت و ناخوشایند است**  و در مقابل، اولیای خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهری در رنج و سختی باشند، در خوشی و آرامش کاملند.***  بدین ترتیب، برای تحقّق عدالت واقعی در قیامت باید هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی، انسانِ کمال یافته در دنیا وجود داشته باشد.

5. انواع کمال انسانی: اعمال انسان در زندگی‌اش را می‌توان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطة او با خود، با ‌خدا، با دیگر انسان‌ها، و با طبیعت؛ امّا می‌توانیم با نظری دقیق‌تر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و رابطه با دیگران.

همان‌گونه که کمال انسانی از حیث رابطه‌اش با خدا مطرح است، از حیث رابطة انسان‌ها با همدیگر نیز بحث رسیدن به کمال انسان، قابل بررسی است. بدین ترتیب می‌توان گفت: به ‌رغم این‌که پیامبر خاتم‌… کسی است که به لحاظ فردی تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتَم مَن ختم المراتب بأسرها)، ‌امّا هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را سپری نکرده؛ زیرا این مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البتّه این نقصی بر مقام پیامبر خاتم‌… نیست؛ بلکه نقصی بر مجموعة انسان‌ها است که هنوز آمادة تحقق آن کمال جمعی نشده‌اند.* به بیان دیگر، با توجّه به این‌که جدا از فرد، جامعه هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال رسیدن باید در عالم انسانی تحقّق یابد که شاید فلسفة رجعت نیز همین باشد.**

بدین ترتیب، همان‌گونه که به لحاظ فردی برای تحقق مقام خلیفةاللهی که خدا برای انسان در نظر گرفته، باید انسانی وجود داشته باشد که آن مقام در او تحقّق یابد، به لحاظ اجتماعی نیز برای تحقّق مقام خلیفةاللهی باید جامعه کاملی در جهان پیدا شود. جالب اینجا است همان‌طور که انسان به لحاظ فردی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است (صدرالمتألهین شیرازی، 1410: ج8، ص347)، به لحاظ اجتماعی هم سیر حرکتی او از نهادهای اقتصادی آغاز می‌شود و به نهادهای فرهنگی می‌انجامد:

انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجاً از وابستگی‌اش به محیط طبیعی و اجتماعی، کاسته، و به نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده و ایمان، افزوده است و در آینده به آزادی کامل معنوی دست خواهد یافت (مطهری، 1371، ص37).

سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادّی و شرایط اقتصادی ومنافع فردی و گروهی و به سوی هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت بیش‌تر ایمان و ایدئولوژی بوده و هست. ارادة بشر ابتدایی بیش‌تر تحت تاثیر محیط طبیعی و محیط اجتماعی و طبیعت حیوانی خودش شکل گرفته و متأثر شده است؛ ولی ارادة بشر مترقّی در اثر تکامل فرهنگ و توسعة بینش وگرایش به ایدئولوژی‌های مترقّی، تدریجاً از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده است (مطهری، 1371: ص 48 و 49).

6. واقعی بودن آرمان‌های اسلام: نکتة مهمّی در آموزه‌های اسلام هست و آن این‌که تمام آرمان‌هایی که در اسلام مطرح شده، واقعی و عینی و دست یافتنی است. مکاتب جدیدی که چند قرن اخیر در جهان غرب پیدا شده و آرمان‌هایی را مطرح کرده‌اند، به طور عمده معترف بوده‌اند که آرمان آن‌ها از نوع ایده‌آل است و توصیة آن‌ها برای رسیدن به آن آرمان، صرفاً توصیة روشی است؛ یعنی بکوشید حتّی‌الامکان به آن سمت و سو بروید؛ هر چند معلوم است که آن آرمان، سرانجام، دست نیافتنی است. در واقع مدینه‌های فاضلة آن‌ها، اتوپیایی نبوده که واژة «ایده‌آل» ترجمة دقیقی از «آرمان» آن‌ها است؛ امّا آرمان‌های اسلامی، صرفاً ایده‌آل و غیر عینی نیست. اسلام، انسان را تا حدّ خلیفةاللهی می‌خواهد و قبل از هر چیز نمونه آن را (پیامبر اکرم… و امیر مؤمنان†) به جامعة بشری عرضه می‌کند تا بدانند این آرمان، به وسیلة انسان‌ها دست یافتنی است.* به همین ترتیب، اگر از ما می‌خواهد جامعه‌ای با عدالت کامل در دنیا برقرار کنیم، تحقّق آن را هم امری واقعی می‌داند، نه صرفا همچون آرمانی دست نیافتنی.

7. تقابل حقّ و باطل و غلبة نهایی حق:

هر چند در مجموع، حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی سیر تکاملی آن جبری و لایتخلّف نیست و چنین نیست که هر جامعه‌ای در هر مرحلة تاریخی لزوماً نسبت به مرحلة قبل از خود کامل‌تر بوده باشد. نظر به این‌که عامل اصلیِ این حرکت، انسان است که موجودی مختار و آزاد و انتخابگر می‌باشد، تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد؛ ولی در مجموع خود، یک خط سیر تکاملی را طی کرده و می‌کند (مطهری، 1371، ص 47 و 48).

به بیان دیگر، از ویژگی‌های انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین است که هدفی جز امر فردی و محدود و موقّت ندارد و گرایش‌های متمایل به بالا که می‌خواهد از حدود فردیت خارج شود و همة بشر افراد را در برگیرد. نبرد درونی انسان که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس می خواندند، خواه ناخواه به نبرد میان گروه‌های انسان‌ها هم کشیده می‌شود؛ یعنی نبرد میان انسان‌های کمال یافته و آزادی معنوی به دست آورده با انسان‌های منحط و حیوان صفت، که قرآن کریم آغاز این نبرد را در داستان دو فرزند آدم، هابیل و قابیل منعکس کرده است (همان: ص 38 و 39).

در طول تاریخ گذشته و آینده، نبردهای انسان تدریجاً بیش‌تر جنبة عقیدتی و مسلکی پیدا کرده و می‌کند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزش‌های انسانی به مراحل کمال خود، یعنی به مرحلة انسان آرمانی و جامعة آرمانی نزدیک‌تر می‌شود تا آن‌جا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت ارزش‌های انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است، مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند (همان، ص 44).

نکتة جالب توجّه این‌که بر اساس پاره‌ای از احادیث، قیام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ زمانی رخ خواهد داد که سعید و شقی به نهایت کار خود رسیده باشند (همان، ص 66)؛ یعنی هر چه این حرکت تاریخ به جلو می‌رود، هم شقی شقی‌تر و هم سعید سعیدتر می‌شود، و چنین جامعه‌ای است که می‌تواند زمینه‌ساز قیام نهایی حق و باطل شود.*

8 . ایمان به غیب و امدادهای غیبی: نکتة بسیار مهمّی که در این جنگ حق و باطل نباید مورد غفلت واقع شود، این است که نظام جهان، نظام اخلاقی است. در منظر دینی، جهان چنین نیست که در برابر عمل خوب و بد واکنش یکسانی داشته باشد و این همان چیزی است که از آن تحت عنوان امدادهای غیبی یاد می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ (محمد (47): 7)، وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (طلاق (65): 2)، إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ (انفال (8): 65) و … که همگی حکایت دارد معادلات حاکم بر جهان، بسیار بیش‌تر از معادلات مادّی و عادی است که با چشم سر مشاهده می‌شود که یکی از این معادلات مهم، آمدن حضرت مهدی† برای نبرد نهایی حقّ و باطل است و به تعبیر دقیق شهید مطهری: «از مجموع آیات و روایات استنباط می‌شود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است‌ (مطهری، 1371: ص68)، و این همان امداد غیبی‌ است که شامل جبهة اهل حق می‌شود. باید توجّه کرد که در منطق قرآن کریم، شمول امدادهای غیبی نه تنها منافاتی با تلاش و حرکت ما ندارد، بلکه اساساً، اگر ما بکوشیم، این امدادها از راه می‌رسند. اگر خدا را یاری کنید،‌ خدا یاریتان می‌کند. در آیة « وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى » (انفال (8): 17) نمی‌فرماید تو کناری نشسته بودی و تیری از غیب آمد و به دشمن خورد؛ بلکه می‌فرماید آن تیری را که تو پرتاب می‌کنی ما به هدف می‌زنیم که اگر تو باشی و خودت، معلوم نیست آن تیر به هدف بخورد.

9. بعد از قیام مهدی†: واپسین نکته‌ای که در شناخت مهدویت ضرورت دارد، این است که حکومت مهدی† آغاز حرکت اصلی انسان است، نه پایان کار،* و این حُسن مهم آرمان‌های اسلامی است. به تعبیر شهید مطهری، در هر مکتبی وقتی آرمانش محقّق شود، دیگر کار آن مکتب تمام می‌شود و می‌میرد؛ امّا انسانی که نبردهای با باطل را به اتمام رسانده، هنوز اصل «فاستبقوا الخیرات» جلو چشمش خودنمایی می‌کند. او که نقص‌ها را برطرف کرده، تازه در ابتدای سیر صعودی‌ خود است که باید بالا رود و این سیر، منتها و نهایت ندارد و هرچه بالا رود، در دستگاه هستی برای او امکان بالاتر رفتن هست (مطهری، 1372 الف، ص 57 و 58)، و شاید فلسفة رشد فوق‌العاده علمی و معنوی مردم در عصر ظهور همین نکته باشد.

بخش دوم: چگونگی انتظار و وظیفة ما

گفتیم انقلاب مهدی† تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک، انتظار، معنای خاصّی می‌یابد. یک دیدگاه این است که تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست یا اگر ضابطه‌مند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاکم است. کسی که معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست، باید قائل شود به این‌که این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی† را هم نمی‌توان تحلیل کرد؛ آن‌گاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاری نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. این‌جا است که باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز می‌شود و حتّی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم کمک کنیم. کسی هم که قائل باشد تحوّلات، ضابطه‌مندند، امّا ارادة انسانی در آن‌ها نقشی ندارد نیز چاره‌ای ندارد جز این‌که بگوید: کاری نمی‌توان کرد و یگانه کار، حرکت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعة ستم‌ها و تبعیض‌ها ناشی می‌شود؛ آن‌گاه که صلاح به نقطة صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یکّه‌تاز میدان شود، این انفجار رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون می‌آید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64).

دیدگاه دوم آن است که تحوّلات تاریخی ضابطه‌مندند و ارادة انسانی در آن‌ها نقش دارند که در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم. در این دیدگاه  نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی و استاد مطهری را در مسألة انتظار در این موضع دید. یک تصویر اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، ارادة انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف برای خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آن‌ها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش می‌خواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ امّا اشکالات این تصویر اگر بیش‌تر از دیدگاه قبل نباشد، کم‌تر نیست. مهم‌ترین اشکالش این است که اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق کلمه سخنی بی‌معنا است. آیا به واقع معقول است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آن‌گاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حرکت کند. این مثل کار بت پرست‌ها است که بت را می‌آفریدند و بعد می‌پرستیدند و انسان داستان آن مرد ساده‌لوح را به یاد می‌آورد که برای رهایی از آزار بچه‌ها به آن‌ها گفت: در کوچة بالاتر آش نذری می‌دهند و وقتی بچه‌ها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش می‌دهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی که حرکت به سمت آن، حرکت کمالی برای خود تلقّی شود، نه حرکتی به سمت از خود بیگانگی.* در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معیّنی قبول نشود، آن‌گاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که عده‌ای پذیرفته‌اند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر می‌رسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد.

در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است که ارادة انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی می‌یابد، و آن اوّلاً قبول این است که حق از باطل قابل تشخیص است و  ثانیاً وظیفة اصلی منتظر «تقویت دائم جبهة حق و تلاش برای مشخّص‌تر کردن مرز حق و باطل» برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلکه فعل ایجابی است که بر تمام افعال ما سایه می‌افکند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی کسی می‌تواند واقعاً منتظر حکومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند که خودش با عدل خو‌گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. کسی می‌تواند منتظر عدل جهانی باشد که عدل را دوست داشته باشد و کسی که عدل را دوست داشته باشد، در درجة اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است که گفته‌اند: «منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند». به لحاظ اجتماعی نیز هر حرکت اصلاحی که در جهت پیروزی حق باشد، وظیفة منتظران است؛ پس «اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محکوم نیست، بلکه به نوبة خود، آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عکس، فسادها، تباهی‌ها و فسق و فجورها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق کُند می‌کند؛ بنابراین در این بینش آن‌چه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یک میوه بر شاخة درخت است نه از قبیل انفجار یک دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و … مراقبت گردد و هر چه بیش‌تر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر و سالم‌تر و احیاناً زودتر تحویل می‌دهد (مطهری، 1371: ص 47).

بدین معنا، وظیفة کلّی ما در برابر مسألة جهانی شدن نیز روشن می‌شود. جهانی‌شدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حکومت عدل جهانی که مقدّمة آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهة حق را تقویت کرد و این همان سخن امام خمینی€ است که «ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم کرد»؛ البتّه باید توجّه داشت که تقویت این جبهه پیش از آن‌که تقویت نظامی باشد، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است که باید حق و عدل را هر چه واضح‌تر و صیقلی‌تر آشکار کرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونه‌ای که مردم بتوانند حکومت عدل را تحمّل کنند! خوب است به این نکته توجّه کنیم که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی† نیست؛ پس ویژگی مهمّ حکومت عدل مهدی، به فاعل آن برنمی‌گردد؛ بلکه به قابل برمی‌گردد؛ یعنی در زمان مهدی† مردم به حدّی از بلوغ فکری رسیده‌اند که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند که می‌کوشند لباس باطل بر چهرة حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان کنند و به جای آن باطلی که با حق مخلوط شده، به خورد آن‌ها بدهند؛* امّا مردمی که درک صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حکومت علی† نیز بر آن‌ها تنگ می‌آید؛ هرچند ‌که نمی‌دانند. به تعبیر امیرمؤمنان «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق» (نهج‌البلاغه، خطبه 15).**

با توجّه به آن‌چه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم که می‌گوید ظهور در زمانی رخ می‌دهد که زمین پر از ستم شده باشد که این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. می‌توان چنین گفت:

اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع‌، شرح مذکور که می‌گفت باید به شیوع ظلم کمک کرد، از این پندار ناشی بوده که شیوع ظلم، علتِ ظهور است؛ ‌در حالی که علّت ظهور این است که مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهة حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای این‌که تفکیک مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود می‌توان از این تمثیل استفاده کرد.

فرض کنید در یک ایستگاه قطار، تابلویی درست کرده‌اند که یک دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام می‌کند، و البتّه بعد از این اعلام، قطار می‌آید. در این‌جا این اعلام، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار کمک کنیم، باید به موتور محرّک قطار بیندیشیم، نه به دست کاری کردن در تابلوِ مذکور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد.

بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از این‌گونه علامت‌ها که خودشان علّت نیستند، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور که معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یک نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت کنیم که اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم.

ثانیاً آن‌گونه که استاد مطهری هم متذکّر شده، «در این حدیث تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم گروه مظلوم است و می‌رساند که قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند.* بدیهی است که اگر در حدیث گفته شده بود «زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید می‌کند، بعد از این‌که پر از کفر و شرک و فساد شده بود»، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت بود که می‌شد استنباط کرد که قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یک اقلیت». (مطهری، 1371: ص 66).

ثالثاً به نظر می‌رسد با توضیحاتی که در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (این‌که وظیفة مهم، بالا بردن درک مردم دربارة عدل و تشخیص حق از باطل است) می‌توان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم، به اقتضای درک انسان‌ها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانة آن‌ها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی می‌رسند که دیگر درک می‌کنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمی‌کنند و برای همین منتظر عدل می‌شوند. برای این‌که مسأله بهتر روشن شود می‌توان به تاریخ بشر نگاهی کرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر می‌بردند؛ امّا می‌توان گفت: اعتراض جدّی‌ به این ظلم نداشتند و گویی که به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای این‌که مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی که در کلّ جهان حدود 50 سال پیش می‌رفت را با ظلم امروز مقایسه کنیم، شاید مقدارش بیش‌تر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیش‌تر شده است. جنایاتی که امریکا در ویتنام انجام داد، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد که امروزه در عراق مرتکب می‌شود؛ امّا اعتراض جهانی که امروزه به این جنایات می‌شود، در آن روز به آن جنایات نمی‌شد.

رابعاً کنار این حدیث، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این‌که ظهور تحقّق نمی‌پذیرد، مگر این‌که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد؛ یعنی سخن در این است که هر دو گروه به نهایت کار خود می‌رسند نه این‌که فقط اشقیا به نهایت درجة شقاوت برسند. همان‌طور که در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق می‌شوند. معلوم می‌شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‌‌هایی عالی وجود دارد که چنین گروهی را پرورش داده است. این خود می‌رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمّیت قابل توجّه نباشند، از نظر کیفیت ارزنده‌ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء. افزون بر این که از نظر روایات اسلامی، در مقدّمة قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد که به طور قطع این‌ها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی‌دهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است که تا قیام مهدی† ادامه می‌یابد (مطهری، 1371: ص 67).

فلسفه مهدویت
نظر دهید »
آسمونی شدن
ارسال شده در 15 خرداد 1399 توسط فاطمه زهرا در گام دوم

در روزگاری که عشق را در پستوی سینه هابه بند کشیده ایم

و در زمانه ای که بعضی تنگناها فرصت عشق ورزی را به

کسی نمی دهد تا با دستان مهربان عشق.محبت را به

دیگران هدیه کند و با ابراز احساسی لطیف دل های

رنج کشیده بسیاری را در مسیر امید و شادمانی قرار

دهد. خوشا به سعادت کسانی که با وجود این شرایط

دشوار .در سینه هاشان عشق را به حراج گذاشته اند.

تا به گفته دلشده ای تمامی آنهایی که عشق ورزی را راهی

بس دشوار می انگارند به این باور برساند که.

عشق ورزی به همین سادگی است.

کام زنبور عسل با نوشی .کار پیوسته باران با دشت.

دشت با قله کوه .رود با ریشه بید. باد با شاخه و برگ .

ابر عابر با ماه. چشمه ای با آهو. برکه ای با مهتاب و

نسیمی با زلف .گفت و گوی دو کبوتر با هم.

پرسشی از اشکی .دست آرام و نوازش بخشی و چراغ

شب یلدای کسی با شمعی و دلارام و تسلا و مسیحای

کسی یا جمعی عشق ورزی به همین اسانی است.

که دلی را بخری. بفروشی مهری. شادمانی را حراج کنی.

همه غمزده ها را ببری تا لبخند .رنج ها را تخفیف دهی

و بپیچی همه را لای حریر احساس و گره عشق بر ان ها

بزنی عشق ورزی به همین آسانی است.

آسمونی
نظر دهید »
گامهای خودسازی با رهنمودهای آیت الله بهجت
ارسال شده در 11 بهمن 1396 توسط فاطمه زهرا در گام دوم

نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد”.

اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: “ای مؤمنان به فکر خود باشید” و یا آیه ای که می فرماید: “ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید”. قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت کسی که اوّلین مرحله را گذرانده است؛ با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که “این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست”.

بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله «توبه» می رسد؛ یعنی جبران آن چه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن چه کرده ایم و عزم به سوی آن چه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه و عده ای عزم گفته اند.مرحله بعدی برای این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد. پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه ­ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علم­مان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفۀ خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (صلی الله علیه واله) فرموده اند: هر کس آن چه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند. این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که می­ فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم”. علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم، رهبری این حرکت به سوی نور است .

لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خود­سازی

مسلماً وقتی علوم ظاهری و تجربی؛ مانند طبابت جسم نیاز به استاد داشته باشد، طبابت روح که سخت تر و دقیق تر است حتماً به طبیب و استاد احتیاج دارد. اما این، مسیری است که در پیمودن آن بزرگ ترین استاد، انسان را راهنمایی می کند. استاد اوّلیه برای همۀ انسان ها و راهنمای آنان، خداوند است. در قرآن آمده است: “خداوند سرپرست ایمان آورندگان است و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند”. و یا می فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند قطعاً آنها را به راه­های خود هدایت می کنیم”. پس با استعانت و توکل بر او می توان در این راه گام نهاد و اگر در این مسیر، خداوند شخصی وارسته، صالح و متقی را در مسیر انسان قرار داد، از او استفاده می کند، اما اگر چنین نعمتی نبود، این راه تعطیل نمی شود، بلکه با عمل به آن چه می دانیم خداوند علم به مجهولات را به ما عنایت می کند.

در سؤالی از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد.

بهترین راه قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

برای این کار باید دید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود یکی از امامان و پیشوایان دینی ما است چه اعمالی انجام می دهد و زمانی که ظهور کند چه برنامه هایی را اجرا می کند. همان گونه که می دانیم در دین اسلام بهترین چیز برای رشد و تعالی و رسیدن به خدا، ایمان و عمل صالح است، لذا برای اینکه بتوانیم یار و یاور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شویم همان اجرای دستورات دینی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بهترین کار و آغاز راه برای خود سازی و تهذیب نفس است.

نظر دهید »
چرا امام زمان(عج) ظهور نمى ‏كنند؟ ياران ايشان چه ويژگيهايى دارند؟
ارسال شده در 11 بهمن 1396 توسط فاطمه زهرا در گام دوم


الف) ياران امام سنگهاى زيرين انقلاب جهانى‏اند همان گونه پيامبر (ص) با همراهى مهاجرين و انصار رسالت خود را به انجام رساند و على (ع) با مجاهدت افسران رشيدش حماسه‏هاى بزرگ آفريد. حضرت مهدى (عج) نيز با همكارى مردان نمونه عدالت را به جهان باز خواهد آورد. و منابع دينى ما، بر جايگاه والاى آن جوانمردان اشارتها دارد. امامان (ع) همواره آرزومندى همراهى آن حضرت بودند و به اين موضوع متذكر شده‏اند.
«خدايا درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از ياران و پيروان و حاميان او قرار ده و از آنان كه در ركابش، شربت شهادت مى‏نوشند با شوق و رغبت بى هيچ گونه كراهت.»،(1).
و در روايات عدد ياران مهدى (ع) سيصد و سيزده نفر ياد شده است.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد: كأنى أنظر الى القائم على منبر الكوفة و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلاً على عدة اهل البدر گويا مى‏نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده‏اند، به شمار اهل بدر»،(2).
اين روايات بطور مستفيض از ائمه ما رسيده است در متون عامه نيز در عدد ياران مهدى شمار ياد شده آمده است.
براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر. ك: 1. بحارالانوار، جلد 52، ص 341.
2. منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، لطف‏الله صافى، ص 166 3. كمال‏الدين و تمام النعمه، ص 672.
4. الغيبة، نعمانى، ص 307.
البته در برخى از روايات ياران مهدى ده هزار نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند قيام صورت نمى ‏گيرد.
در اين مورد ابى‏ بصير از امام صادق (ع) نقل مى‏كند: لا يخرج القائم (ع) حتى يكون تكملة الحلقة. قلت: كم تكمله الحلقه. قال: عشرة الآف تا حلقه كامل نگردد قائم خروج نمى‏كند گفتم: كامل شدن حلقه به چند نفر است؟ فرمود: ده هزار نفر».
ناگفته نماند كه در روايات عدد ياران گاهى كمتر و در برخى فزونتر ياد شده است.
آنچه كه بنظر مى‏رسد 313 نفر از ياران عادى حضرت نيستند، بلكه احتمال مى‏رود اين گروه اندك فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز هسته‏هاى اصلى نيروها را بر عهده دارند. از اين گروه در روايت به نقباء و خواص و ذخر الله تعبير شده است،(3). و اين گروه از صنف و نژاد ويژه نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاى گوناگون مى‏باشند. از اقاليم الارض و « من اقصى البلاد ند.،(4). و اينكه آيا تا حال اين عدد از ياران بوجود نيامده است. چنانكه قبلاً اشاره شد اولاً: كميّت عدد ياران در روايات مختلف است. ثانياً: اين ياران كه هسته اصلى نهضت را تشكيل مى‏دهند بعد از گزينش مختلف بوجود مى‏آيند. طالوت كه در روايات ياران مهدى به ياران او تشبيه شده‏اند در نبرد با جالوت لشكريانش را با تشنگى آزمود. عدّه‏اى نتوانستند از امتحان سربلند بيرون آيند. اما عده‏اى با ايمان فكرى و بصيرت واقعى كه داشتند توانستند صبورانه اين آزمايش را تحمل كنند.
امتحان و گزينش براى ياران حضرت مهدى (ع) كمتر از آن امتحان نيست.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «دوران غيبت قائم چنان به درازا خواهد كشيد، تا حق در خلوص خود رخ نمايد و ايمانهاى خالص از ناخالص، جدا شود، كسانى كه سرشت ناپاك داشته و ترس آن است كه به هنگام پيروزى دولت قائم، منافقانه خود را در صف مؤمنان جاى دهند، پيش قيام مهدى (ع) از آن جدا شوند.»،(5).
و به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها منتظران متمايز مى‏شوند. باز امام صادق (ع) در اين مورد مى‏فرمايد: «در وقت ظهور، برخى ياران شب در بستر ناپديد مى‏شوند و فرداى آن در مكه‏اند. و گروهى، روز در آسمان ره مى‏سپارند. گفتم فدايت شوم كدام يك ايمانشان بيشتر است؟ فرمود: آن كه در آسمان حركت مى‏كند،(6).
بنابراين ياران آنحضرت داراى صفات و ويژگيهاى خاصى دارند كه بعد از گذر از آزمونهاى مختلف و امتحان‏هاى سخت به اين مراحل مى‏رسند. به چند مورد از اين ويژگيهاى ياران امام اشاره مى‏شود.
1. بصيرت و آگاهى: ياران امام مهدى (ع) در بصيرت و درايت سرآمدند در فتنه‏هايى كه زيركان در آن فرو مى‏مانند هوشيارانه راه جويند. حتى اذا وافق القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم و دانوا لربّهم بامر واعظهم چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها در راه حق آختند و بصيرتى را كه در كار دين داشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند»،(7).
2. خداجوئى. توحيد و خداجوئى سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدى است.
«مردانى كه گويا دلهايشان پاره‏هاى آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس خداى، خاطرشان را نمى‏آلايد.»،(8).
و اوصاف ديگر مانند، عبادت و بندگى، حافظان حدود الله، شجاعت، ايثار و مواسات، فرمانبرى، كه ياران حضرت مهدى (ع) دارا خواهند بود.
ب) 313 نفر از ياران حضرت مهدى (ع) علّت تامه براى قيام آنحضرت نمى‏باشد بلكه سائر علل و شرايط را نيز بايد در ظهور امام منظور داشت، كه در كتب مربوط آمده است از جمله، اراده و خواست خداوند براى ظهور آن حضرت مى‏باشد.
براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر. ك: 1. عصر ظهور، على كورانى.
2. دادگستر جهان، ابراهيم امينى.
3. امامت و مهدويت، صافى گلپايگانى.
4. چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجلّه حوزه.
پى‏نوشت‏
(1) (مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ترجمه الهى قمشه‏اى، ص 988، انتشارات علمى)
(2) (كمال‏الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، جلد 2، ص 672، انتشارات جامعه مدرسين)
(3) (بحارالانوار، ج 53، ص 7)
(4) (همان)
(5) (كمال‏الدين، ص 356)
(6) (بحارالانوار، ج 52، ص 368)
(7) (نهج‏البلاغه، فيض‏الاسلام، خطبه 150)
(8) (بحارالانوار، ج 52، ص 308 نقل از كتاب چشم به راه مهدى، ص 372

یاران ظهور
نظر دهید »
ویژگیهای یاران مهدی فاطمه
ارسال شده در 11 بهمن 1396 توسط فاطمه زهرا در گام دوم

ياران خاصّ حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ از نظر معنويّت و ايمان كامل و استوار و نداشتن ذرّه اى ترديد در دلها بى نظيرند. آنان در اوج يقين و اخلاصند و بخاطر قوّت و استوارى و كمال ايمان به خدا، ذرّه اى ترس و دلهره در كران تا كران وجودشان نيست چرا كه انسان به هر اندازه اى كه ايمانش به خدا افزون گردد، به همان اندازه توان و تلاش او افزون مى گردد.

بر اين اساس ياران آنحضرت به هنگامى كه به ميدان كارزار گام مى نهند نه كسى توان ايستادن در برابر آنان را دارد و نه پديده اى مى تواند مانع اجراى برنامه هاى نجات بخش و دستورات صادر شده از سوى فرماندهى بلند مرتبه ى آنان گردد.

از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ آمده كه فرمودند:

«كانّهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحديد، لو انّهم همّوا بازالة الجبال الرواسي لازالوها عن مواضعها فهم الذين وحّدوا اللّه حقّ توحيده»

آنها همچون شيرانى كه از بيشه ى خود خارج شده اند بر گرد آن حضرت حلقه مى زنند آنان براستى مانند پاره آهنى هستند كه اگر بر متلاشى نمودن كوهها تصميم بگيرند آنها را نابود مى سازند. آنان خداى را آنگونه كه شايسته است به يگانگى مى پرستند.

 

 

ویژگی یاران مهدی
نظر دهید »
کلید ها خود سازی
ارسال شده در 25 مرداد 1393 توسط فاطمه زهرا در بدون موضوع, گام دوم

 

گام دوم :

توبه و بازگشت به خود

 

اما گام دوم در مسیر خود سازی نجات از آلودگی گناهان است و در حقیقت پاکسازی نفس است ،این امر جز از طریق توبه امکان پذیر نیست و قرآن کریم این مسئله را به روشنی بیان میکند:

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به سوى خدا بازگرديد و توبه كنيد، توبه ای خالص” (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً).

آرى نخستين گام براى نجات، توبه از گناه است، توبه‏اى كه از هر نظر خالص باشد، توبه‏اى كه محرك آن فرمان خدا و ترس از گناه، نه وحشت از آثار اجتماعى و دنيوى آن باشد، توبه‏اى كه براى هميشه انسان را از معصيت جدا كند و بازگشتى در آن رخ ندهد.

مى‏دانيم حقيقت” توبه” همان ندامت و پشيمانى از گناه است كه لازمه آن تصميم بر ترك در آينده است، و اگر كارى بوده كه قابل جبران است در صدد جبران برآيد، و گفتن استغفار نيز بيانگر همين معنى است، و به اين ترتيب اركان توبه را مى‏توان در پنج چيز خلاصه كرد:"( ترك گناه- ندامت-  تصميم بر ترك در آينده- جبران گذشته- استغفار).

” نصوح” از ماده” نصح” (بر وزن صلح) در اصل به معنى خيرخواهى خالصانه است، و لذا به عسل خالص” ناصح” گفته مى‏شود، و از آنجا كه خيرخواهى واقعى بايد توأم با محكم كارى باشد واژه” نصح” گاه به اين معنى نيز آمده است، به همين جهت به نماى محكم” نصاح” (بر وزن كتاب) و به خياط” ناصح” گفته مى‏شود، و اين هر دو معنى يعنى” خالص بودن” و” محكم بودن” در توبه” نصوح” بايد جمع باشد «1».

در اينكه توبه نصوح چيست؟ تفسيرهاى زيادى براى آن ذكر كرده‏اند تا آنجا كه بعضى شماره تفسيرهاى آن را بالغ بر بيست و سه تفسير دانسته‏اند «2»

ولى همه اين تفسيرها تقريبا به يك حقيقت بازمى‏گردد، يا شاخ و برگها و شرائط مختلف توبه است.

از جمله اينكه:” توبه نصوح” آن است كه واجد چهار شرط باشد:

پشيمانى قلبى، استغفار زبانى، ترك گناه، و تصميم بر ترك در آينده.

 

1-تفسير” قرطبى” جلد 10 صفحه 6766.

-2″ مجمع البيان” جلد 10 صفحه 318.

بعضى ديگر گفته‏اند:” توبه نصوح” آن است كه واجد سه شرط باشد:

ترس از اينكه پذيرفته نشود، اميد به اينكه پذيرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.

يا اينكه” توبه نصوح” آن است كه گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببينى و از آن شرمنده باشى! يا اينكه” توبه نصوح آن است كه مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومين حليت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد.

يا اينكه” توبه نصوح” آن است كه در آن سه شرط باشد: كم سخن گفتن كم خوردن، و كم خوابيدن.

يا اينكه” توبه نصوح” آن است كه توأم با چشمى گريان، و قلبى بيزار از گناه باشد … و مانند اينها كه همگى شاخ و برگ يك واقعيت است و اين توبه خالص و كامل است.

در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص) مى‏خوانيم هنگامى كه” معاذ بن جبل” از توبه نصوح سؤال كرد، در پاسخ فرمود:

ان يتوب التائب ثم لا يرجع فى ذنب كما لا يعود اللبن الى الضرع

:” آن است كه شخص توبه‏كننده به هيچ وجه بازگشت به گناه نكند آن چنان كه شير به پستان هرگز باز نمى‏گردد"! «1» اين تعبير لطيف بيانگر اين واقعيت است كه توبه نصوح چنان انقلابى در انسان ايجاد مى‏كند كه راه بازگشت به گذشته را به كلى بر او مى‏بندد.

-همانگونه كه بازگشت شير به پستان غير ممكن است.

اين معنى كه در روايات ديگر نيز وارد شده، در حقيقت درجه عالى توبه نصوح را بيان مى‏كند، و گرنه در مراحل پائين تر ممكن است بازگشتى باشد كه بعد از تكرار توبه سرانجام منتهى به ترك دائمى شود.

سپس به آثار اين توبه نصوح اشاره كرده، مى‏افزايد” اميد است با اين كار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و بپوشاند” (عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ).

” و شما را در باغهايى از بهشت وارد كند كه نهرها از زير درختانش جارى است” (وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).

” اين كار در روزى خواهد بود كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار و موهون نمى‏كند” (يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ).

” اين در حالى است كه نور (ايمان و عمل صالح) آنها از پيشاپيش و از سوى راستشان در حركت است” و عرصه محشر را روشن مى‏سازد، و راه آنها را به سوى بهشت مى‏گشايد (يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ).

در اينجاست كه آنها رو به درگاه خداوند آورده،” مى‏گويند پروردگارا! نور ما را كامل كن، و ما را ببخش كه بر هر كار قادرى” (يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

در حقيقت اين توبه نصوح، پنج ثمره بزرگ دارد:

” نخست” بخشودگى سيئات و گناهان.

” دوم” ورود در بهشت پر نعمت الهى.

” سوم” عدم رسوايى در آن روز كه پرده‏ها كنار مى‏رود، و حقايق آشكار مى‏گردد، و دروغگويان تبهكار خوار و رسوا مى‏شوند، آرى در آن روز پيامبر ص و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا كه آنچه گفتند به واقعيت مى‏پيوندد.” چهارم” اينكه نور ايمان و عمل آنها از پيشاپيش و سمت راست آنها حركت مى‏كند و مسير آنها را به سوى بهشت روشن مى‏سازد (بعضى از مفسران نورى را كه پيشاپيش حركت مى‏كند نور” عمل” دانسته‏اند، در اين زمينه تفسير ديگرى نيز ذيل آيه 12 سوره حديد در جلد 23 تفسير نمونه داشتيم).

” پنجم” اينكه توجهشان به خدا بيشتر مى‏گردد، لذا رو به سوى درگاه خدا مى‏آورند و از او تقاضاى تكميل نور و آمرزش كامل گناه خويش مى‏كنند. (1)

و این گونه است که توبه مسیر انسان را در حرکت به سوی خود سازی هموار می سازد و سبب افزایش مقام و کمالات او می گردد آنچنان که قرآن کریم این حقیقت را در مورد عالم دیگر ودر خصوص بهشتیان نیز متذکر میشود:

اين بهشتى است كه به شما وعده داده مى‏شود و از آن

 

 

1-تفسیر نمونه جلد24ص293-291

 

 

كسانى است كه به اطاعت فرمان خدا باز مى‏گردند، و عهد و پيمانها و قوانين او را حفظ مى‏كنيد” (هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ).(1)

در اينجا به دو وصف از اوصاف آنها اشاره شده” اواب” و” حفيظ".

” اواب” از ماده” اوب” (بر وزن ذوب) به معنى بازگشت است كه ممكن است به معنى توبه از گناهان كوچك و بزرگ باشد، و يا بازگشت به طاعت او و با توجه به اينكه” صيغه مبالغه” است نشان مى‏دهد كه بهشتيان پرهيزگارانى هستند كه هر عاملى بخواهد آنها را از اطاعت خدا دور سازد فورا متوجه مى‏شوند و به طاعت او باز مى‏گردند و از تقصيرات و غفلتهاى خود توبه مى‏كنند تا به مقام نفس مطمئنه برسند.(2)

 

آیه( أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ) «3» از آيات تكان دهنده قرآن مجيد است كه قلب و روح انسان را در تسخير خود قرار مى‏دهد، پرده‏هاى غفلت را مى‏درد و فرياد مى‏زند آيا موقع آن نرسيده است كه قلبهاى با ايمان در برابر ذكر خدا و از آنچه از حق نازل شده خاشع گردد؟ و همانند كسانى نباشند كه قبل از آنها آيات كتاب آسمانى را دريافت داشتند اما بر اثر طول زمان قلبهاى آنها به قساوت گرائيد؟لذا در طول تاريخ افراد بسيار آلوده‏اى را مى‏بينيم كه با شنيدن اين آيه چنان تكان خوردند كه در يك لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند، ازجمله سرگذشت معروف فضيل بن عياض است.

 

1-تفسير نمونه، ج‏23، ص: 345

2- كنز العرفان جلد 2 صفحه 58.

3-سوره حدید،آیه16

 

” فضيل” كه در كتب رجال به عنوان يكى از راويان موثق از امام صادق ع و از زهاد معروف معرفى شده و در پايان عمر در جوار كعبه مى‏زيست و همانجا در روز عاشورا بدرود حيات گفت .او در آغاز كار راهزن خطرناكى بود كه همه مردم از او وحشت داشتند.

از نزديكى يك آبادى مى‏گذشت دختركى را ديد و نسبت به او علاقه‏مند شد عشق سوزان دخترك فضيل را وادار كرد كه شب هنگام از ديوار خانه او بالا رود و تصميم داشت به هر قيمتى كه شده به وصال او نائل گردد، در اين هنگام بود كه در يكى از خانه‏هاى اطراف شخص بيداردلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همين آيه رسيده بود: أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ … اين آيه همچون تيرى بر قلب آلوده فضيل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس كرد، تكان عجيبى خورد، اندكى در فكر رفت اين كيست كه سخن مى‏گويد؟ و به چه كسى اين پيام را مى‏دهد؟ به من مى‏گويد:

اى فضيل!” آيا وقت آن نرسيده است كه بيدار شوى، از اين راه خطا برگردى، از اين آلودگى خود را بشويى، و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى فضيل بلند شد و پيوسته مى‏گفت: بلى و اللَّه قد آن، بلى و اللَّه قد آن!: به خدا سوگند وقت آن رسيده است، به خدا سوگند وقت آن رسيده است"! او تصميم نهايى خودش را گرفته بود، و با يك جهش برق‏آسا از صف اشقيا بيرون پريد، و در صفوف سعدا جاى گرفت، به عقب برگشت و از ديوار بام فرود آمد، و به خرابه‏اى وارد شد كه جمعى از كاروانيان آنجا بودند، و براى حركت به سوى مقصدى با يكديگر مشورت مى‏كردند، مى‏گفتند فضيل و دارودسته او در راهند، اگر برويم راه را بر ما مى‏بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضيل تكانى خورد و خود را سخت ملامت كرد، و گفت چه بد مردى هستم! اين چه شقاوت است كه به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بيرون آمده‏ام، و قومى مسلمان از بيم من به كنج اين خرابه گريخته‏اند! روى به سوى آسمان كرد و با دلى توبه‏كار اين سخنان را بر زبان جارى ساخت:

اللهم انى تبت اليك و جعلت توبتى اليك جوار بيتك الحرام!:” خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را اين قرار مى‏دهم كه پيوسته در جوار خانه تو باشم، خدايا از بدكارى خود در رنجم، و از ناكسى در فغانم، درد مرا درمان كن، اى درمان كننده همه دردها! و اى پاك و منزه از همه عيبها! اى بى‏نياز از خدمت من! و اى بى‏نقصان از خيانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا كه اسير بند هواى خويشم از اين بند رهايى بخش"! خداوند دعاى او را مستجاب كرد، و به او عنايتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى” مكه” آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اوليا گشت!

گداى كوى تو از هشت خلد مستغنى است                   اسير عشق تو از هر دو كون آزاد است! «1»

1-تفسیر نمونه جلد 23 ص346-344

نظر دهید »
  • 1
  • 2

آخرین مطالب

  • برترین کارها در ماه پر برکت رمضان چیست؟
  • آثار انتظار
  • فلسفة مهدویت و ضرورت انتظار
  • آسمونی شدن
  • گامهای خودسازی با رهنمودهای آیت الله بهجت
  • چرا امام زمان(عج) ظهور نمى ‏كنند؟ ياران ايشان چه ويژگيهايى دارند؟
  • ویژگیهای یاران مهدی فاطمه
  • کلید ها خود سازی
  • خبر
  • گام اول خودسازی

آخرین نظرات

  • فاطمه زهرا  
    • آسمونی
    در الهی....

آسمونی

هر آنچه برای آسمونی شدن باید بدونیم

آسمونی

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 03 دی 1404
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

نظرسنجی سریع

نظرسنجی #100 یافت نشد.

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

آسمونی

سلام به دوست آسمونی به وبلاگ من خوش آمدید
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلید های خودسازی در قرآن
  • گام دوم
  • گام دوم
  • فلسفه مهدویت
  • آثار انتظار
  • برترین اعمال در ماه رمضان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آسمونی

آمار بازدید

  • گام اول خودسازی
  • الهی....
  • چرا امام زمان(عج) ظهور نمى ‏كنند؟ ياران ايشان چه ويژگيهايى دارند؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان